فرش های دستباف برادران عمواوغلی / مجموعه فرهنگی تاریخی نیاوران

خانواده هنرمند عمواوغلی، از بافندگان زبردست کهنمویی است که مکتب جدیدی را در بافت فرش پایهگذاری کردند، صاحب سبک شدند و آثار بسیاری از خود به یادگار گذاشتند.
به گزارش روابط عمومی مرکز ملی فرش ایران به نقل از مجموعه فرهنگی تاریخی نیاوران، محمد کهنمویی اهل کهنموی آذربایجان (روستایی مابین اسکو و کندوان) با اشتغال در حرفه نساجی و ابریشمبافی و تجارت از تولیدکنندگان صاحب نام تبریزی بود. در سال 1250 هـ.ق وارد مشهد شد و ضمن تغییر شهرت خود از کهنمویی به عمواوغلی حرفه نساجی را رها کرد و به کار تولید و بافت قالی روی آورد. محمد عمواوغلی صاحب دو پسر به نام های عبدالمحمد و علیخان شد که هر دو فرزند او نیز در امر تولید قالی در مشهد به فعالیت پرداختند.
استاد عبدالمحمد عمواوغلی (متوفی سال 1314 هـ.ش) درکنار بزرگان تولید و طراحی قالی ایران از چهرههای انگشت شمار است که به هنر قالیبافی ارزش و اعتلای ویژهای بخشید. وی به همراه برادرش درکارگاههای متعدد قالیبافی به کار پرداخت. بیشتر کارگاههای او در روستاهای محمودآباد (شش کیلومتری مشهد) – طرقبه (از ییلاقات مشهد) درخش و شاندیز قرار داشت. استاد عبدالمحمد عمواوغلی در تهیه نقشههای منحصر به فرد و رنگ آمیزی مواد مورد استفاده در قالی بافی تبحر خاصی داشت. طراحانی نظیر عبدالکریم اهل کرمان و استاد عبدالحمید صنعت نگار به روی این قالیها طرح های بدیلی را نقش کردهاند.
عبدالحمید صنعت نگار درباره عمواوغلی میگوید: او مرد سادهای بود و به قالیبافی عشق سرشار داشت ولی ثروت زیادی نداشت. غالب اوقات نیز نقشههای دلخواه از جمله نقشههای سروناز و لچک ترنجی را سفارش میداد بعد از برچیده شدن کمپانیهای خارجی بود که تواناییهای برادران عمواوغلی بر روی قالیها شکل واقعی گرفت.
از آنجا که بیشتر قالیهای عمواوغلی سفارشی بود از طرح هایی که در دو کتاب قطع برزگ که گویا از انگلستان برایش فرستاده بودند و در آن ها تصاویر و نقشههای فراوانی از قالیهای قدیم ایرانی از زمان صفویه و قبل از آن و همچنین تصاویری از قالیهای موزهای خارج از ایران وجود داشت الگوبردای میکرد و نیز خود با تجربههاییکه در طول سالیان به دست آورده بود دخل و تصرفاتی در این طرح ها صورت میداد در مورد رنگرزی و استفاده از رنگهای گیاهی کمتر کسی را میتوان هم طراز او یافت مواد رنگرزی استاد معمولاً قرمزدانه، نیل پر طاووسی، برگ مو، پوست گردو و روناس بود که بنا بر میزان استفاده رنگ مورد نظر تهیه میکرد تا در زمان بافت از دو رنگی و رگهدار شدن قالی جلوگیری شود.
علیخان عمواوغلی (1271- 1336 هـ.ش) دومین فرزند محمد عمواوغلی به کمک برادرش عبدالمحمد پس از درگذشت پدر با پشتکار فراوان ادامه دهنده راه پدر گردید. نقشههای قالی های علیخان را نیز عبدالحمید صنعت نگار طراحی میکرد. علیخان مانند برادرش در تهیه رنگهای گیاهی یا طبیعی اهتمام و جدیت خاصی به خرج میداد. نخها را در کارگاه رنگرزی، با فرمول مخصوص و منحصر به فرد خودش رنگ میکرد و در حین رنگرزی، جز شاگرد امین و وفادارش کسی حضور نداشت.
شاهکار علیخان در رنگرزی، به دست آوردن رنگ سورمهای با جلا و شفافیت بینظیر بود. مسلماً یکی از عوامل برتری قالیهای عمواوغلی، برخورداری آنها از رنگهای بدیع و بسیار مرغوب، بادوام و خوش رنگ است. تمامی قالیهای او به نشان “علیخان 110” معروف است. باید دانست که 110 به ابجد معادل نام علی علیهالسلام است. عشق و علاقه علیخان به تار و پود قالی و جدیت او در تهیه بهترین و زیباترین رنگ ها وصف ناپذیر بود. در مدت عمر خویش، حتی لحظهای از همت و تلاش خود نکاست. گویی طرح، نقش و رنگ قالی، با خون و روحش عجین شده بود، به طوری که شب قبل از مرگ، در حال پرداخت قالی بزرگ مجلس سنا بود.
در دوره پهلوی قالیهای اعلاء و بینظیری به همت دستان پرتوان و هنرمند او بافته شد که اکنون زینت کاخهای سعدآباد، نیاوران، مرمر، مجلس شورای ملی و مجلس سناست. در حقیقت قالیهای دربار، بافت عبدالمحمد و علیخان عمواوغلی بوده است. بافت بزرگترین قالی دربار به علیخان واگذار شده بود. یکی از معروفترین قالیهای او منصوب به دیوار پشت میز سلطنت محمدرضا پهلوی و دیگری به ابعاد 4*3 مترمربع در ساختمان مدیرکل بانک ملی، اتاق کنفرانس اسکناس است. آخرین قالی که توسط علیخان بافته شد، قالی بزرگ مجلس سنا بود. علیخان سرانجام در سال 1336 هـ.ش در سن 65 سالگی به دیار باقی شتافت و او را با احترام فراوان در صحن عتیق حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) به خاک سپردند. همچنین لازم به ذکر است این استادان به دلیل شوق وافری که به آستان پر مهر حضرت رضا (علیه السلام) داشتند، تعدادی از آثار را وقف بارگاه امام رئوف نمودهاند.
چند سال پیش در مسابقات بین المللی نیویورک، قالی عمواوغلی در رتبه اول قرار گرفت و جایزه منتخب را از آن خود کرد.
ویژگیهای فرشهای عمواوغلی
از ویژگیهای بارز فرشهای آنان وزن اندک، لطیف بودن، استفاده از رنگهای طبیعی، بافت ریز قالی و تعداد گره فراوان میباشد. رجشمار قالیهای عمواوغلی بین 40 تا 150 گره متغیر بود و بیشتر قالیها دارای حاشیههای طولی و عرضی است که گلیمبافی به صورت سراسر و متصل بافته می شد. اکثر فرشها بزرگ پارچه هستند و هر دو گره متقارن و نامتقارن بافته شدهاند. طرح و نقش قالیها، انواع لچک ترنج و افشان یا گلدانی است. طرح قالی شیخ صفی را برای اولین بار در فرش بافی ایران وارد کردند. این دو برادر اوایل قرن حاضر به لندن رفتند و طرح این جفت قالی را دیدند و در ایران علاوه بر بازبافی آن، نمونههای متعددی در ابعاد مختلف از طرح قالیهای شیخ صفی بافتند. تعداد کمی از قالیهای عمواوغلی در اواخر دوره قاجار و بقیه اوایل و اواسط دوره پهلوی بافته شدند.
برادران عمواوغلی با فرشهای بزرگ پارچه کار میکردند و ارزش مجددی به فرش ایران دادند و میتوان گفت فرش ایران را شناسنامهدار کردند. آنان افراد متعهدی نسبت به کار خود بودند و از نظر طراحی، آثار آنان بسیار پرکار و آرامشی باورنکردنی در سراسر کار آنان احساس میشود. در دنیای معاصر کارهای آنان نوآورانه است و نقش مایهها بسیار کوچک و ظریف هستند.
“تورج ژوله” محقق و کارشناس فرش در خصوص فرشهای عمواوغلی میگوید: اگر از هر کدام از آثار عمواوغلی یک گل کوچک در سطح نقشه فرش حذف شود مثل یک حفره در سطح فرش خودش را نشان میدهد و همه چیز نقشه به هم میخورد. معیار عمومی که برای بافت فرش خوب باید در نظر گرفت در فرش عمواوغلی وجود دارد و بعد از آنان کسی نتوانست کار فرش را به خوبی ادامه دهد.
بین فرشهای عمواوغلی و فرشهای دوره صفوی حلقههای اتصالی وجود دارد. در واقع میتوان گفت عمواوغلی هویت فرش ایرانی را زنده نگه داشته است. آنان سبکی نوین را در قالی مشهد بنیانگذاری نمودند و کل ایرانیان پس از گذشت سال ها از بافت این فرش ها هنوز هم به آن افتخار میکنند و یاد کلیه افراد در بافت این فرش ها را گرامی میدارند.
“سیسیل ادواردز” قالیشناس انگلیسی در کتاب معروف قالی ایران مینویسد: قالی کوزه کنانی در حقیقت نمونه شگفتآور و شاهکار هنر قالی بافیست، که حد اعلای مهارت و استادکاری را در این حرفه نشان میدهد. در مدت 50 سال قالیهای نفیسی را در نقاط مختلف ایران و کشورهای مغرب زمین دیدهام، ولی قالیای که توسط عمواواغلی بافته شده در زمره نفیسترین قالیهای نوبافت جهان است. طرح متن و حواشی آن را باید زیبایی مطلق و جوهر زیبایی خواند. نقشهای سروناز و یا نگارههای ماری به طور زیبایی جلوهگری میکنند، که هر بینندهای را تحت تأثیر قرار میدهد و چون ذره بین نداشتم، نتوانستم گرهها را به طور دقیق شمارش کنم.