سیر تحول بته جقه در فرش (قسمت اول)
همانطور که گفته شده نقش بته را با تفسیرهای گوناگون ذکر کردهاند. اما بته را بیشتر به درخت و گیاه ربط دادهاند که جزئی از اسطورهها و اعتقادات ایرانیان قدیم بوده و تحت تأثیر و فرهنگ و شرایط اجتماعی قرنها بعد تغییر فرم و شکل داده است اخیراً برخی به این نتیجه رسیدهاند که این نقش مایه تجسم یافته گیاهی هندی است.
اما شواهد تاریخی به دست آمده نشان میدهد که بته در اصل سرو بوده، سروی که تارک آن از باد خم شده و از ایران به هند رفته است. سرو در دوره اسلامی تداعی کننده مفهوم مذهبی سرو پیشینیان نیست و صرفاً یک نقشمایه سنتی است. حتی کسانی نیز تا به جایی پیش رفتهاند که منشأ آن را از خط هیروگلیف و تصویرشناسی و خط تصویری مصری دانستهاند.
پس از بررسی ریشه و وجه تسمیه بته و سیر تحول و تطور آن می بینیم که بتهای از هزاره هشت قبل از میلاد تا دوره هخامنشی در هنرها به کار برده میشده بیشتر بته بادامی بوده است و تعداد کمی از آنها خمیده هستند. از اولین نمونههای یافته شده که شاید اولین بته مشاهده شده در تاریخ ایران باشد نمونه یافته شده در پیکر کندههای آشوری – ایلامی متعلق به سه هزار قبل از میلاد است که در اینجا به اختصار دورهها و کاربرد نقش بته را نام میبریم.
- دوره هخامنشی: نقش بته بر روی حجاریها، جامههای مختلف طلایی، وسایل رزم، گلدان و زیورآلات.
- دوره اشکانی: نمونههای بسیار کمی در دست است.
- دوره ساسانی: در ظروف نقرهای و طلایی ریتون، شمشیر، انواع بافتهها، معماری، گچبری، زیورآلات. در این دوره تنوع فرم بته جقه بسیار است. حتی علامت مخصوص ساسانیان نیز بر طبق نظر برخی مورخان و محققان از فرم بته گرفته شده در این دوره استفاده از جقه در طراحی اشکال دیگر است مانند بال و پر پرندگان و ایجاد ترنج از ترکیبات بته جقهای در حجاریهای طاق بستان.
- دورهی صفویه: در منسوجات و قالیهای شاه عباس دوم (یعنی نیمه اول قرن یازده) که تزئینات ریزی دارند و مزین به نقوش خطاطی هستند.
- افشار و زند: بر روی قالیها، پوشش زین اسب و خورجینها.
- قاجاریه: بتههای این دوره بیشتر به بته میری یا سرابندی شباهت دارد و اثر رابطه متقابل سرو و نگارهها معروف به بته جقه را نمایان میسازد. این سرو در ابتدا به صورتی بوده که باغی را در خود جای میداده است و حلت درونی – بیرونی آن و رابطه محیطی و محاطی آن کم کم تغییر کرده و به صورت بته جقهای درآمده است.
مقدمه:
بُته عنصری تزئینی است که ریشهای بسیار غنی و پیچیده در ایران دارد که به شکل شعله آتش، میوه، درخت کاج، سروی خمیده، مرغی که سر در سینه فرو برده، زنی که چادر به سر دارد و سر در گریبان فرو برده و یا زهدان مادر است. گروهی بُته را مظهر رمزی شعله آتشکدههای زرتشتی، تمثیل بادام، گلابی، انجیر و در جایی به میوه نخل، سنوبر دانستهاند و یا پرنده مهر با مشتبه ساختن آن با شیارهای رودخانه جوضا که در مسیر خود از دره کشمیر به جلگه هنروستان میرود، به میوه انبه، یا «سوگی» به معنی طوطی ماده در هندوستان و نشانهی احترام و اعتقادی است که در باورهای عامه دو کشور ایران و هند برای نقش قائلند.
در زبان انگلیسی بته معمولاً به نام مخروط لاغر شده یا میوه کاج باریک شده است. سیر تحول و تطور سرو به صورت نگارهی بتهای فرآیندی است بسیار طولانی و پر پیچ و خم که قابل تفکیک به مراحل قبل از اسلام و بعد از اسلام است. وجه تمایر مرحله یکم در منزلت خاص سرو بوده به عنوان درخت مقدس و یک مظهر رمزی، مذهبی و نشانهای از خرمی وهمیشه بهاری و نیز مردانگی که سرآغاز آن هنر ایلامی – آشوری و سرانجام آن هنر هخامنشی است اما در ادوار پس از اسلام مفهوم مقدس خود را از دست داده و صرفاً به عنوان یک نقش سنتی در هنرها بکار می رود.
تعریف سرو:
نام علمی سرو از نام قدیمی یونان آن اقتباس شده است و از دو واژه (kuo) به معنای تولید و (Parsio) به معنای مساوی مشتق شده و به مناسبت تقارن شاخهها و تاج درختان آن میباشد. از بین گونههای مختلفی که اکنون در ایران دیده می شود. زربین و سروناز در ایران وجود داشته و گونههای دیگر از خارج وارد شده است. (ثابتی، ص 296)
سرو زربین:
نام مترادف: سور، سر (رامیان)، سورش، وهل، اهل و شجره الحیات.
محل رویش: شمال، دیلمان، زرین گل، رودبار، منجیل، دره چالوس جنگل قرزان آباد، در جنوب دامنه کوه تفتان.
1- سروناز
نام مترادف: سروکاشی
محل رویش: شیراز – کاشان (مبین، 1359، ص 59)
دهخدا نیز آنرا سه گونه دانسته است:
یکی سرو آزاد که شاخههایش راست رسته باشد.
سرو آزاد – سروی که شاخههایش راست باشد. (آنندراج)
سروی که راست رود و آنرا به این اعتبار آزاد گفتهاند که از قید کجی و ناراستی و پیوستن به شاخهی دیگر فارغ است و بعضی گویند هر درختی که میوه ندهد، آنرا آزاد چون سرو میوه ندهد و جمعی گفتهاند هر درختی را کمال و زوالی هست، چنانکه گاهی پر برگ و تازه است و گاهی پژمرده و بی برگ و سرو را هیچیک از آنها نیست و همه و قت سبز و تاره است و از این علتها فارغ و این صفت آزادگان است، بدین جهت آزاد باشد. (دهخدا، ص 490)
در مورد نقش سرو در ادبیات ایران برای جلوگیری از طولانی شدن کلام به ذکر شعری از حافظ شیراز بسنده می کنیم.
گرت ز دست بر آید چو نخل باش کریم
ورت زدست نیاید چو «سرو» باش آزاد (دیوان حافظ)
سرو در اساطیر ایران:
از دورترین ایام، تصویر مثالی درخت به مثابه آیینه تمام نمای انسان و ژرفترین خواستهای اوست. این تصویر مثالی، زایندهی انبوهی رمز است که در شاخههای بیشمار گسترش مییابد و خرمن خرمن در بستر اساطیر و دیانات و هنرها و ادبیات و تمدنهای گوناگون میریزند.
«در باورهای اسطورهای ایران انتساب صفت آزادگی به سرو یادگار ارتباط آن با ناهید است که در اساطیر و افسانهها رمزی از آزادگی به شمار میرود.» (یاحقی، 1369، ص 245)
در آئین میترا نیز درخت سرو، وقف خورشید است. درختهای سرو سه گانه، گویای تثلیث میترا هستند.
در ناحیه پتو (petto) همین اندیشه در تصویری از درختی سر شاخه دیده میشود. بر سر هر یک از شاخهها کلاهی فریجی نقش شده است.
نقوش مزبور مرتبط با تصویری از میترای تنها هستند که خود را شاخ و برگ درختی مخفی کرده است. (ورمارزن، 1372، ص 90)
تصویر 1-1
یک دیدگاه