آرمانگرایی اسطوره ای در معناکاوی قالیهای گونۀ هوشنگ شاهی عصر قاجار (بخش هفتم)
2 -6 -3 .نگاره های پایین فرش: صف ماد و پارس
هر ساختار قدرتمندی نیازمند معماری توانمند با اندیشه های بلند و جاویدان است که معمار این شکوهمندی هوشنگ بوده و پس از وی دوره های تجلی ایران شکل گرفته است.
نگاره های پارس و ماد (تصاویر 55 ،5۶) از نظر پرسپکتیو مقامی در پایین ترین پلان متن و به تقریب هم اندازۀ دیوان نقش شده اند. شمایل و حالات مختلف آنها مشابه نقش برجسته های صفوف پارس (تصاویر ۶۴ و ۶5) و ماد (تصاویر ۶۳ -58) در تخت جمشید است.
استفاده از لباسها و معماریهای دورۀ هخامنشی دلالتی ضمنی بر گذاشتن میراثی قدرتمند و نوعی ملیّت ستایی دارد و بر کهن گرایی طراح صحه گذاشته و دلالتی صریح بر هویت واحد ایرانی دارد. در میان افراد حاضر گلهای زنبق مشاهده میشود که در نگاره های مربوط به هوشنگ شاه (تصویر ۲۳) قابل جستوجو است.
در میانۀ صف، سرباز پارسی با نیزه و هدیه ای در دست، هم سو و هم جهت با جمشید به صورت نیمرخ ایستاده است (تصویر ۶۴ ) سوژۀ موجود در تصویر ۶۶ ،دلالتی صریح بر دربار فتحعلیشاه دارد (تصویر ۶۷)؛ چنانکه حالات ایستایی و قرارگیری دست هایش بر روی یکدیگر مشابه درباریان و شاهزادگان حاضر در نقاشی دربار فتحعلیشاه است.
همچنین افراد دیگر (تصاویر 5۹ ،۶1 و ۶۳) با لباسهای مادی (تصاویر 58 و ۶0) همراه با هدایایی که نشان از اشرافی بودن آنهاست دیده میشوند و به طور مشابه در حجاریهای تخت جمشید قابل بررسی میباشند (تصویر ۶۲).
حضور افراد ماد میتواند اشاره به حکومت هوشنگ در شوش هم داشته باشد به ویژه آنکه الگوهای تپه مانند زیر پای این صف شباهت بسیاری با نماد کوه در خط ابتدایی ایلامی (تصویر 5۷)دارد.
ازسویی دیگر همدان و روستاهای اطراف آن، بیشترین سهم را در تولید قالیچه های گونۀ هوشنگ شاهی داشته اند (یساولی، 1۳۶8 :۳۳)؛ بنابراین اگر الگوی اولیۀ این فرشها از همدان که روزگاری پایتخت سلسلۀ مادها (۶۷5 -55۳ ق. م) و اقامتگاه تابستانی هخامنشیان بوده است، گرفته شده باشد میتوان حضور صف ماد و پارس و توجه به شاهان اسطوره ای به ویژه جمشید را از آن مستفاد کرد بخصوص آنکه بافت پیکرۀ مطالعاتی اوّل در ملایر همدان صورت پذیرفته است.
2 -7 .پادشاه- قلمرو پیروز با دیوان دربند
در سراسر شاهنامه، دوش به دوش پادشاهان و پهلوانان، دیوان ظاهر میشوند و فردوسی آنها را انسانهای بدی میشمارد که در برابر پروردگار ناسپاسی کرده اند و غالباً در تجسم اهریمن (کرتیس، 1۳۷۶ :5۳) وصف شده و قدیمیترین دشمنان ایران معرفی شده اند (احمدی، 1۳8۴ :115).
فرصت شیرازی ذیل کیومرث در نامۀ خسروان می نویسد دیوان گویا مردمانی بیابانی، سرکش و نادان بودند که بر مردم شهری ستم می ورزیدند و در کوه ها به تنهایی زندگی میکردند (ج ۲ :100۹). اولین حمله به ایران زمین توسط دیوان و در زمان کیومرث گرشاه اتفاق افتاده است که اهریمن فرزند خود را به جنگ کیومرث فرستاد (احمدی، 1۳8۴ :115).
در این جنگ سیامک که در خرد و دانش سرآمد روزگار خویش بود (همان: 100۹) به دست خزروان دیو کشته میشود (اسالمی ندوشن، 1۳۷0 :۴۹)؛ فردوسی در این راستا این چنین می سراید:
سیامک به دست خزروان دیو
تبه گشت و ماند انجمن بی خدیو
(1۶ :1۳8۴ ،فردوسی)
از مطالعۀ شاهنامه چنین برمیآید که دیوان با آدمیان تفاوت چندانی نداشته اند؛ چنانکه آنها هم به مانند آدمیان، آیین جنگاوری داشته و خواهان سلطنت بر جهانیان بوده اند. (115 :1۳8۴ ،احمدی)
نگاره های دیو در پیکره های مطالعاتی (تصاویر ۶8 و ۶۹)، تحت تأثیر هنر نگارگری با شاخ و گوش هایی بزرگ، بدنی خالدار و پاهای دراز و کشیده و با ویژگیهای حیوانی (تصویر ۷0) در کناره های جانبی تخت به تصویر کشیده شده اند و به نوعی محافظان و مقربان هوشنگ محسوب میشوند.
همچنین دست هایشان روی یکدیگر و برسینه قرار گرفته است و دلالتی صریح بر رام کردن دیوان توسط هوشنگ (رسولی، 1۳۹۳ :۲۲) و فرمانبرداری و تحت امر بودن آنها توسط هر سه پادشاه حاضر در فرش دارد.
خالدار بودن دیوان میتواند پوشش محسوب شود (وندشعاری، 1۳8۷ :۹۷) و حتی رسولی (1۳۹۳ :۲۲) آن را دلالتی ضمنی بر یکی از دستاوردهای هوشنگ یعنی دوختن لباس از پوست حیوانات میداند. در معناکاوی این سطح میتوان گفت، نگارگران و طراحان فرش میان بدی ها و خوبی ها تمایزهایی قائل شده و از این شیوۀ بیان، تنها برای درک آسانتر دیو بهره جسته اند.
همچنین نگاره ها، جثه ای به تقریب برابر با سوژه های پایین فرش (صف پارس و ماد) دارند؛ این درحالی است که در فرشهای مشابه هوشنگ شاه اعم از فرش امیرتیمور گورکانی، نادرشاه افشار و سلیمان نبی (ع) پرسپکتیو مقامی به خوبی رعایت شده و مرتبه و جایگاه کنشگران و سوژه ها قابل شناسایی است؛ به ویژه در فرش سلیمان نبی (ع)، بیان عینی دیوان نسبت به انسان ضعیف تر و لاغرتر میباشد؛ بنابراین با این پرداخت دیداری میتوان گفت شاهد کنش و نمایشی از قدرت و توانمندیهای ماورایی دیوان در فرشهای گونۀ هوشنگ شاهی هستیم.
در مقابل این نمایش، دیوان، عریان با دامنی کوتاه و گردنبندی در گردن منقوش شده اند که نفوذ این ویژگیهای برده گون را میتوان در ساخت دیوهای تخت مرمر هم رصد کرد (تصویر ۷1).
ازطرفی حضور دیوان در متن این دسته فرشها در کنار سایر عناصر و مردمان ممکن است نشان از حضور آنها در جوامع و قدرت معنوی و ایزدی هوشنگ و شاهان حاضر درصحنه باشد؛ کما اینکه دیوان خود تمدن داشته اند و در هر سه پادشاهی حضور دیوان و روایتهایی از مبارزه تا به بندکشیدن آنها، ساخت کاخها و بناها (احمدی، 1۳8۴ :115) و آموزش خط گفته شده است.
بهار (1۳81 :18۴) در این رابطه می نویسد «به هفتاد سال، هوشنگ و تهمورث، هر دو، دیوان را بکشتند. در پایان هزاره دیوان جم را ببریدند» از این مطلب برمیآید دیوان در پیکره های مطالعاتی به عنوان یک نظام متصل کننده میان پادشاهان و شکوفایی قدرت و تعالی تمدن یک ملت در چهار چوب اسطوره انگاشته شده اند و طراح اولیۀ فرش علاوه بر ایجاد ارتباط داستانی آن میان پادشاهان و دیوان به گونه ای جنبۀ اسطورهای و پلیدی دیو را روایت کرده است و به عبارتی توانمندی معنوی و برتری پادشاهان اسطوره ای را در بهره بردن و به خدمت گرفتن موجودات نظام آفرینش را راوی شده است.
ازطرفی دیوان به عنوان پلیدی هم ارز با انسانها (صف پارس و ماد) قرار گرفته اند و به نوعی ماهیت یک جامعه را در چهارچوب واقعیت نشان داده است.
به ویژه در حیطۀ حکومت شاهان قاجار، دیوان را در سیطرۀ قدرت و در کناره های تخت میبینیم و گفتمانی از نظام درباری حکومتهای قاجار را شاهد هستیم و طراح خواهان از میان بردن دیوان حکومت خود و دسیسه چینی های درباری شده است؛ چراکه دسیسه چین های درباری از عاملان جلوگیری پیشرفت ایران و فساد شاه و دربار بودند و با اتفاقاتی که پیش آمد، جنبش مشروطه کم کم و با افزایش آگاهی مردم ازطریق رسانه ها اعم از روزنامه ها شکل گرفت که طراح این فرش با استفاده از هوشنگ پیش داد به عنوان نخستین دادگر و ازمیان برندۀ دیوان و پلیدی ها به نقد خود پرداخته و از فرش به عنوان یک رسانه بهره جسته است.
نویسنده ها :
ایمان زکریایی کرمانی
مجید جعفری گوجانی (نویسنده مسئول)