نقوش و طرح های فرش

آرمانگرایی اسطوره ای در معناکاوی قالیهای گونۀ هوشنگ شاهی عصر قاجار (بخش ششم)

2 -5 .نظام ارجاع فرازمانی در نگارة تخت شاهی

تخت هوشنگ با پرسپکتیو سه گوش و ژرف نمایی در یک فضای دوبعدی طراحی شدها ست (تصویر ۲8).

گلهای پروانه ای، لوتوس، نقوش گرد کوچک و نقوش مشبک (در پلکان) موجب تزئین زیبا و سادۀ تخت شده اند که این نوع از ترکیب و بیان هنری را میتوان بیشتر در هنر نگارگری جستوجو کرد؛ از طرفی با بررسی های انجام شده، الگویی کاملا مشابه از این تخت یافت نشد در واقع این تخت منحصربه فرد، ترکیبی از شاخصه های سریرشاهان تاریخی و اسطورهای ایران است.

از کنار کلاه هوشنگ، چهار عنصر در رأس بندهای ضخیم نارنجی، تقریباً مشابه الگوهای تخت نادری (تصاویر ۲8 و ۳0)، خارج و به سریرشاهی (تخت مهمی) متصل شده است.

تاج و تخت

در تاج تخت، خورشیدی با شمایل انسانی به عنوان ارجح ترین عنصر دیده میشود (تصاویر ۳۲ و ۳۴) که مشابه این الگو را میتوان در پرده ای قلمکار مربوط به شاهان ایران _که شامل پرترۀ هوشنگ شاه هم میشود_ جستوجو کرد (تصویر ۳5).

طراح ممکن است، خورشید را در تمثیل آتش به کاربرده باشد و آتش را به عنوان میراثی از هوشنگ شاه و ایجاد کنش ارتباطات ضمنی به کشف آتش توسط وی، در اثر گماشته است.

خورشید و تاج و تخت

آموزگار (1۳8۶ :۳۷) می نویسد خورشید چشم اورمزد خوانده میشود که بر تیرگی و تاریکی چیره آمده و اگر زمانی دیر برآید، دیوان آفرینش را نابود می کنند و بهار (1۳81 : ۴0۹) بیان داشته «مؤثرترین نیرو برای خنثی کردن جادوی سیاه و دخالت های دیوان، آتش بوده است»

بنابراین اهمیت کشف آتش توسط هوشنگ و حضور خورشید (آتش) به عنوان عنصری از سریرشاهی کمی ملموس تر میشود از این جهت، یکی از دلایل دست به سینه و مطیع بودن پیکرههای دیو در متن فرش را میتوان، فروزان بودن آتش در تاج تخت دانست.

ازطرفی این سوژه میتواند دلالتی بر در اختیارداشتن دیوان توسط پیش داد داشته باشد. همچنین مستفاد میشود که چرا دیوها از هوشنگ می ترسیدند و این تخت، جایگاهی برای دیوان نیست؛ به عبارتی دیگر طراح، بینشی روشن و فروزان از تدابیر و دادگری را به دور از پلیدی ها و زشتی ها در آیین حکومتداری ایران به صورت ضمنی در پیکرۀ تخت (جایگاه مهی) بیان داشته است.

در نگاهی دیگر این شاخصه میتواند دلالتی بر تخت خورشید موسوم به تخت طاووس فتحعلیشاه قاجار (تصاویر ۲۹ و ۳۳) نیز داشته باشد (افشار کشاورز، 1۳۹۳ :۲۹).

عنصر دوّم بعد از خورشید، یک نیم گل نیلوفر (لوتوس) است که میتوان آن را در تاج تخت نادرشاه افشار (تصویر ۳0) به عنوان عنصر اصلی رصد کرد. همچنین این تخت را از جهاتی که میتواند وجود دو دیو در متن و بردوش کشیدن آن باشد (تصویر ۳۶)، به تخت مرمر (تصویر ۳۷) نسبت داد (رسولی، 1۳۹۳ :۲0)

به ویژه براثر زمانی بافت، طراح میتوانسته از تختهای هم عصر خود اعم از تخت طاووس و مرمر الگوگرفته باشد. از طرفی این نوع کنش دیو و تخت میتواند یادآور سلیمان نبی (ع) باشد؛ این امر میتواند در محور جانشینی صورت پذیرد (رسولی، 1۳۹۳ :۲0)

همچنین میتواند اشاره ای به تخت جم و حمل آن توسط دیوان (تصویر ۳8) کرده باشد؛ چرا که در ایران باستان چندین روایت از نخستین شاه وجود داشته است و علاوه بر هوشنگ، جمشید و تهمورث هم نخستین شاه نامیده شده اند (هینلز، 1۳۹1 :5۷).

همچنین جمشید و سلیمان (ع) را یکی دانسته اند (فرصت شیرازی، ج ۲ :101۲) که با استناد بر آن، محور جانشینی محرزتر میگردد.

تخت مرمر

عنصر سوّم و چهارم تخت مهی تا حدودی مجهول به نظر میرسد اما الگوهای مشابه آن به ویژه در مینیاتور برتخت نشستن کیقباد (تصویر ۳1) مؤسس سلسلۀ کیدادیان، قابل جستوجو است.

همچنین الگوی نشستن هوشنگ و تا حدودی شیوۀ پوشش او شباهت زیادی با نقاشی مصور شده از کیقباد (تصویر ۴0) و کیکاووس (تصویر ۴1) در نامۀ خسروان دارد.

به ویژه صورتگری هوشنگ شاه در نمونۀ مطالعاتی دوّم (تصویر ۴۲) به تقریب مشابه کیکاووس در این کتاب است که این شباهت دلالتی ضمنی بر داستان نیرنگ خوردن کیکاووس و پشیمانی او دارد؛ به این صورت که شیاطین و دیوان همکار کاووس با اندیشۀ خوار کردنش وی را که فرمانروایی بزرگی بر هفت بوم داشت به شاهی آسمان و گاه امشاسپندان آرزومند کردند (بهار، 1۳81 :1۹۳) آنها برای پیکار با یزدان قصد پرواز کردند و در ادامۀ داستان فرّکیانی در قالب پیکر آهو از دست کاووس میگریزد (همان: 1۹۳)

بر اساس شاهنامه این پرواز توسط چهار عقاب گرسنه صورت میگیرد و پس از زمین خوردن، کاووس حیلۀ ابلیس را فهمیده و به اشتباهات خود پی میبرد و از یزدان پاک در چهل روز طلب بخشش میکند و یزدان نیز وی را می بخشد (اسالمیندوشن، 1۳۷0 : 150) این بخشش ازآن جهت بود که سیاوش و سپس خسرو از او پای میگرفت (بهار، 193:1381).

کیقباد

از این حیث میتوان ناراحتی و غم مانده در چهرۀ هوشنگ شاه را در نمونه های مطالعاتی دریافت؛ همچنین این ویژگی عینی بر اتفاقات دورۀ مشروطه نیز دلالت میکند؛ به ویژه برحسب زمانی، بافت این فرش در سال 1۲8۳ هـ. ش بوده که دو تن از بزرگترین و مورد احترامترین روحانیون وقت، آیت الله سید محمد طباطبایی و آیت الله بهبهانی برای بیرون راندن بلژیکی های مسلط بر گمرک، عزل عین الدوله و مبارزه با استبداد دستگاه قاجاری باهم همگام شدند (انصاری، 1۳۹۴ :۲1).

از سویی دیگر نیزۀ سرباز هخامنشی به نوعی نگهدارنده تخت است (تصویر ۳۹)، به این صورت که سرنیزه زیر تخت را گرفته و پاشنۀ نیزه بر روی پای سرباز پارسی (در نمونۀ مطالعاتی دوّم) مستحکم شده است.

درواقع طراح به نوعی قدرت حکومت و سلطنت را در مردم و نیروهای مبارز استنباط کرده و اساس و پایۀ تمام این شکوهمندی را سربازان ملتش دانسته است؛ همچنین نیزه با حالت ایستایی که دارد موجب ایجاد کنش پایداری و قدرت شده و استحکام اثر را در ترکیب بندی بیشتر کرده است.

در مفهومی کلی، طراح ممکن است تخت مهی را بر اساس شاهنامه و پادشاهان تاریخی ایران خلق کرده باشد و به نوعی این تخت دلالتی ضمنی بر روایت های اساطیری و تاریخی ایران دارد و جایگاهی از تمدن، فرهنگ و قدرت را در عین سادگی به تصویر کشیده است و به نوعی روحیات آرمانی، باستان گرایی، اصالت طلبی، نقادی و پختگی فکری- هنری طراح را میتوان از آن استنباط کرد.

2 -6 .تداوم حکومت آرمانی با حضور ملازمان

2 -6 -1 .نگاره سمت راست هوشنگ شاه: تهمورث

پس از هوشنگ، تهمورث پادشاه جهان شد؛ وی مانند هوشنگ و دیگر مردمان نیک سیرت، حرمت راستین آفریدگار را رواج داد (هینلز، 1۳۹1 :5۹) و خداوند او را چنان نیرویی داده بود که ابلیس و دیوان را فرمانبردار خویش کرد (تصویر ۴۶) (بلعمی، 1۳5۳ : 1۲۹).

تهمورث اهریمن را زین بست و سی سال برش سوار شد (بهار، 1۳81 :1۹0) و به هر جایی اراده کرد حضور یافت (هینلز، 1۳۹1 :5۹) و او را دیوبند خواندند (فرصت شیرازی، ج ۲ :1011).

همچنین در دوران تهمورث، دیوان طلب بخشش میکنند (کرتیس، 1۳۷۶ : 5۳). وی به مدت چهل سال (بلعمی، 1۳5۳ :1۲۹) و در تعبیری دیگر پانصدسال (فرصت شیرازی، ج ۲ :1011) پادشاهی کرده است.

تهمورث

با توجه به پرسپکتیو مقامی نشانگان تصویری، این شخص در جایگاه دوّم قرار دارد و به نحوی ویژه به هوشنگ نزدیک است. کلاه او به نظر نمدی است و موهایی مجعد و طلایی دارد که این رنگ میتواند دلالتی بر نوعی گفتمان غربزدگی ذیل حضور روپاییان و دخالت در امور حکومتی شاهان قاجاری داشته باشد.

همچنین لباس زیر ردای نگاره شباهت بسیاری با لباس هوشنگ شاه دارد (تصاویر ۴۳ ،۴۴ و ۲1 ،۲۲) و ترکیب رنگی آن نیز میتواند متأثر از نگاره های کار شده از وی باشد (تصویر ۴۶).

سوژه دست راست خود را مشت کرده و به نظر، ابزاری برای نوشتن را در دست خود نگاه داشته است و در پیکرۀ مطالعاتی اوّل (تصویر ۳۹) گویی جوهری قرمز رنگ در دست دارد.

از طرفی این نگاره بر کمر خود شمشیری زرّین حمل میکند که نشان از توانایی جنگاوری، سلحشوری (قانی و دیگران، 1۳۹8 :۴۳) و قرارگیری این نگاره در طبقۀ سرداران و اشراف است؛ بنابراین با ارجاع به سطح عملکرد اسطورهای تهمورث و نظام روایتی- تطبیقی در خوانش نگارۀ مطالعاتی میتوان این سوژه را همان تهمورث دیوبند خوانش کرد.

ابزارهای نوشتاری در پیکرۀ مطالعاتی دلالت بر این روایت دارد که وی نخستین کسی است که فارسی نوشت (بلعمی، 1۳5۳ :1۲۹) و دیوان به مدت سی سال، سی خط به او آموختند (انگوتی، 1۳۹0 :۶۶).

همچنین شمشیر دلالتی بر شهرت و لقب تهمورث به عنوان زیناوند (یاحقی، 1۳8۶ :۲۶0) به معنی تمام سلاح (انگوتی، 1۳۹0 :۶۳) دارد (تصویر ۴5) و مطیع و درخدمت نشان دادن دیوان در متن نمونه های مطالعاتی میتواند به صورت ضمنی بر توانمندیهای تهمورث و به صورت صریح بر حضور وی در اینگونۀ قالی دلالت داشته باشد.

2 -6 -2 .نگاره سمت چپ هوشنگ شاه: جمشید

جمشید پیش نمونۀ آرمانی همۀ شاهان (هینلز، 1۳۹1 :55) و بی تردید بزرگترین قهرمان اسطورهای ایران است که مرگ را برمیگزیند و پادشاه مردگان میشود (کرتیس، 1۳۷۶ : ۲۷).

در متون دینی آمده است که اورمزد به جمشید پیشنهاد میدهد آیین مزدایی را در جهان گسترش دهد اما جمشید از قبول آن سر باز میزند و در مقابل به اورمزد قول میدهد موجب رشد، گسترش و پاسداری جهان شود ازاین سبب به جهت این پیمان، اورمزد حلقه ای زرّین و تازیانه ای زردنشان که به تعبیری دیگر شمشیر (انگوتی، 1۳۹0 :۷0) هم خوانده شده، به او می بخشد تا نشان پادشاهی او باشد (تصویر 50)

در ملک وی تا نهصد سال مرگ و میری پیش نمیآید و پدر و فرزند هر دو همچون جوانی پانزده ساله به نظر میرسند (آموزگار، 5۳ :1۳8۶)

اسطوره

یک فرضیه بر آن است که حلقۀ زرین را میتوان برگردن نگارۀ موجود در این دسته فرشها دید (تصاویر ۴۷ و ۴8). از طرفی در تصویر 51 ،نیمرخ شخصی در حجاری های بیستون با تاجی که آن را دیهیم می نامند مشاهده میشود؛ در تعریف دیهیم که یونانیان آن را دیادما نوشته اند، آمده است:

نوار یا حلقه ای زرّین، تقریباً به بلندی چهار و پنج سانتیمتر، با آرایش برگها و گلهای زرّین که برای جلوگیری از ریختن موها بر چهره و پیشانی، یا به عنوان نشان پیروزی و افتخار، شاهان و شاهزادگان و سرداران بزرگ بر سر میگذاشته اند.

بیستون

از این حیث میتوان گفت حلقۀ زرّین را تحت عنوان دیهیم بر سر جمشید در پیکرههای مطالعاتی میبینیم. همچنین جوان بودن و زیبایی جمشید در فرشها، به ویژه در پیکرۀ مطالعاتی دوّم (تصویر ۴8) به خوبی رعایت شده و دلالتی صریح بر عصر وی دارد.

همچنین نیمرخ آن یادآور داریوش اوّل در سنگ نگاره های بیستون است؛ چنانکه همانند او گوشش پیداست و تاجی (دیهیمی) مشابه او بر سر دارد (تصویر 51) در واقع ممکن است داریوش اوّل در محور جانشینی جم در فرش باشد.

در اسطوره های ایران کیومرث، مهر و جمشید در جایگاه انسان اولین معرفی شده اند و از شیوۀ زندگی و مرگ اولین انسان، ارتباطی سه گانه میان مرگ و زندگی دوبارۀ انسان، گیاه و حیوان را میتوان دریافت؛ به عبارتی گیاه (گل نیلوفر) در آفرینش، مرگ و زندگی دوبارۀ انسان نقشی بسیار حیاتی دارد (بزرگ بیگدلی و فتحی، 1۳۹۶ :۴۶)

بنابراین انسان در اسطوره ها، به عنصر آفرینش به شکل ویژه ای نگاه میکند و آن را الگویی برای زندگی پس از مرگ میداند و با این تفکر، ذهن خود را از مرگ و نابودی تسلی میبخشد (همان: ۴۶) که این گیاه را تحت عنوان گل نیلوفر در دست راست پیکره های مطالعاتی جمشید میبینیم (تصاویر، ۴۷ و ۴8) که در سنگ نگاره های تخت جمشید در دست پادشاهان هخامنشی هم قرارگرفته است (تصویر 5۳).

همچنین میتوان الگوی به تصویر کشیدن جمشید را به صورت نیمرخ در آثار هنرمندان ادوار مختلف، به ویژه در نقاشی جمشید از جلاالدین میرزا (1۲۹1 هـ. ق) که نگارۀ جم را همراه با گل نیلوفری در دست، در نامۀ خسروان مصور کرده است، مشاهده کرد (تصویر ۴۹).

از طرفی میتوان الگوی ترکیب رنگی لباس جمشید را همانند هوشنگ و تهمورث به نگاره های مصور از وی نسبت داد (تصویر 5۴).

 

نویسنده ها :

ایمان زکریایی کرمانی

مجید جعفری گوجانی (نویسنده مسئول)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا