نگاهی نو به فرهنگی کهن
بی هیچ تردیدی گره کور فرش ایران را یک همت جمعی با تحلیل و بررسی تمام توانائی های هنری و اقتصادی و اجتماعی حل خواهد کرد.
سال های اندکی نیست که علاقه و حساسیت و تعصب خود را نسبت به هنری کهن و با ارزش از دست داده ایم و به یاد نمیآوریم که فرش دستباف این یادگار گذشتگان، روزگاری چه نقشی در زندگی ما داشته است . شاید باید بپذیریم که تصاویر فرش های آویخته بر دیوار کلیساها و یا سالن های حکومتی در قرون وسطی و فرش هائی که از طرف دربار صفوی در مراسم عروسی پسر پادشاه لهستان هدیه شد و یا فرش هائی که شاه طهماسب ارمغان مساجد نوساخته استانبول در زمان حکومت عثمانی کرد، یادگارهائی مربوط به تاریخ است و شاید نباید فکر کنیم که این فقط نشانه های کوچکی از توانائی ارزشمندی بوده است که ایرانیان داشتند و ما اکنون فراموش کرده ایم که فرش در حیات اجتماعی ما چه نقشی داشت و چه پشتوانه ای به حساب می آمد . قالی و قالیچه های زربافت که فخر مکان های اشرافی بود وعنوان تاجر و دارنده فرش كه چه اعتباری به حساب میآمد و چه آسان از یاد رفت که چه بناهائی با بهای فرش سر برآسمان برداشت وچگونه فرش دستباف خرج عروسی و عزا و سفر حج میشد وبه عنوان مهریه و جهیزیه ، شیربهاء به پیوندهای ازدواج و زندگی زوجهای جوان اعتبار می داد.
جلوه وجلال عروسی و عزا بر سینه دیوارها و پوشش تخته حوض، خانه ها بود . روستاهائی که با فرش حیات داشتند وروستائیانی که خرج سالانه خویش را با بافت قالیچه ای تامین می کردند. و این همه سوای آن شهرت و غروری است که برای ایرانیان به عنوان بافندگان یکی از زیباترین و با ارزش ترین تولیدات سنتی به ارمغان آورده بود . چرا چنین شد؟ چرا قدر آنرا ندانستیم ؟ یا حق این بود که این داشتهی پر بهای ملی را به این روز افکنیم .
نگوئیم که فرش سنتی کهنه است و با آمدن تمدن و صنعت بناچار رفتنی است .فرش با تمدن چه کار دارد، در کدام دوره تاریخی در گذشته و حال وآینده ِ،بشر بدون فرش قابل تصور است . بازار های جدید و رقبای جدید و تولید کننده های جدید نیز همه حکایت از افزایش کاربرد فرش دارند. نگوئیم که کف پوش های متنوع می توانند جای فرش ( فرش دستباف ویا فرش ایران ) را بگیرند . آنان که خواستار فرش ایرانند میدانند که چه چیز میخواهند . فرش ایران فقط کف پوش نیست، فرش ایران صاحب هویت و شناسنامه است و خواستاران هویت و فرهنگ همواره در جهان وجود دارند فرش ایران صاحب فرهنگ ناب خالص انسانی و زیباست و انسان گرفتار در هجوم تمدن این زمان هر روزه نیاز بیشتری به این هنر انسانی و زیبا پیدا می کند. نگوئیم رقبا نگوئیم تغییر ذوق و سلیقه، نگوئیم مشکلات گمرک، این بهانه ها امروز کمتر راه به جائی میبرد و این ما بودیم که ارزش و اهمیت هنر خویش را دست کم گرفتیم واکنون برفرش بحرانی فرو افتاده که دور از انتظار نبود اما شاید این اتفاق مبارکی است دراین دوره سخت که برای فرش دریچه هائی باز می شود ، دریچه هائی که به همان دلیل بی اهمیت شمردن و بی بها شمردن فرش آنها را برروی فرش ایران بسته بودیم .
بهرحال جای اندوهی عمیق است که چرا هنرمندان و انسان های آگاه به میدان نمی آیند تا شرح آن تاثیرات و عوالم زیبائی را که از فرش دریافته اند بیان کنند . شک نداریم که دراین سرزمین انسان های فرهیخته و هنردوست و هنرشناسی هستند که به فرش عشق می ورزند. عکاسان، سینماگران، نقاشان و حتی نویسندگان بسیاری که فرش دستمایه اندیشه و ذهن آنان در کار هنری بوده است .حتی تجار و تولید کنندگان و مجموعه داران برجسته ای که عشق و زیبائی را با گرد آوردن نمونه های بیهمتائی از فرش های مناطق مختلف ایران معنا کرده اند .چرا این افراد به میدان نمی آیند ؟ چرا دردفاع از فرش سخن نمی گویند آیا این کوتاهی از آنان است یا از ما که هرگز فرش را جز یک کالای مصرفی تلقی نکردیم.
بهرحال شاید بحران پیش آمده را فرصتی تلقی کنیم برا ی زدن پلی بین هنرمندان بزرگ خارجی از پیشروترین آنان در هنرهای مدرن نظیر پل کله و موندریان و وازارلی تا نسل اندکی قبل تر نظیر سزان و ماتیس و گوگن حسرت مندانه در جاذبه نقوش دلفریب و رنگ های زیبای مینیاتورها و فرش های ایرانی غوطه خورده اند.
این همه را می توان در فرهنگ و اندیشه بافنده ساده عشایری جستجو کرد و چگونه هنر ناب و ذهنی عشایر بومی ایران به خوبی می تواند با هنرهای مدرن و انتزاعی پهلو زند و چگونه هماهنگی اندیشه و احساس ساده هنرمند روستائی ، بدون نیاز به نقشه ای از پیش ترسیم شده بر اساس احساس و تعریفی که از یک طرح در خیال خود دارد نقشی خلق می کند که به خوبی می توان آن را در کنار نقوش مدرن قرار داد. هنری که از یک تعریف مطلق لوکس و اشرافی و پیچیدگی مربوط به ظرافت ونقش و رنگ فاصله ای به وسعت بی نهایت می یابد .
شیرهای گبه ها بر قالیچه های کوچکی نشسته اند که غالبا درشت باف و با تعداد محدودی رنگ میباشد و گاه حتی از بدیهی ترین قوانین مربوط به ابعاد، یعنی نداشتن کجی و سره نیز بی بهره است .
و بی هیچ تردیدی گره کور فرش ایران را یک همت جمعی با تحلیل وبررسی تمام توانائی های هنری و اقتصادی و اجتماعی حل خواهد کرد.