نقوش و طرح های فرش

طراحی و طراحان فرش در دربار اسکندر سلطان قسمت دوم

طراحان فرش کارگاه هنری اسکندر سلطان

طبق نوشته دوست محمد در مرقع بهرام میرزا، عبدالحی و جنید، دو شاگرد شمس الدین، در دربار سلطان احمدجلایر بوده اند.(شرویدر، ١٣٧٧ ،٣٥-٣٧ ) حافظ ابرو، منشی قمی و دیگران نیز از غیاث الدین نقاش، میرزا خلیل و دیگر نقاشانی که در کتابخانه بایسنغر مشغول به کار بودند، یاد کرده اند.(منشی قمی،١٣٥٢ ،٣٧ )

برخی کارشناسان از جمله شرویدر و رابینسن، بنا بر نوشته دوست محمد، روشی استوار بر حدس و گمان و فرضیه را مد نظر قرار داده و فاصله این سال ها، یعنی نسلی که شمس الدین، عبدالحی و جنید را به میرزاخلیل پیوند می دهد، با نقاشی به نام پیراحمد باغشمالی پر کرده و معتقدند که وی استاد و ناظر اصلی کتابخانه دربار اسکندرسلطان در شیراز بوده است.

زیرا که در این دوران تنها دربار هنرپرور اسکندرسلطان بوده که قابلیت جذب خبرگان هنری را داشته است. همه فرضیات این دو پژوهشگر برمبنای نوشته کوتاه دوست محمد، در مقدمه ای نگاشته شده بر مرقع بهرام میرزا شکل گرفته است. « از دیگر شاگردان سرآمد خواجه عبدالحی، پیراحمد باغشمالی است که در زمان خود نادر بود و کسی دیگر در این شیوه بر وی تفوقی نمی توانست نمود. عمرش به پنجاه سالگی رسیده بود که ودیعت حیات سپرد».(رابینسن، ١٣٧٧ ، ٨٤)

به باور رابینسن، نسبت باغشمالی به پیراحمد از مهم ترین سرنخ هایی است که با تکیه بر آن می توان به جزئیات بیش تری از زندگی مبهم پیراحمد باغشمالی پی برد. چند مورخ از جمله، میرخواند، شرف الدین علی یزدی و ابن عربشاه در گزارش های خود از احداث باغی در سمرقند خبر می دهند که به دستور تیمور در سال ٧٩٩ هجری قمری بنا نهاده شد.

میرخواند در روضه الصفا در ذکر توصیف این باغ نوشته است: «و چون از لهو و سرور فراغت حاصل آمد، حضرت صاحبقران سعادتمند به باغی که در شمال سمرقند احداث فرموده بود و به باغ شمال اشتهار یافته بود و سرادق عظمت و جلال برافروخت و به عمارت قصری رفیع و دلکش فرمان داد. و استادان ماهر و معماران صادق که در خراسان و عراق و آذربایجان و سایر امصار و بلاد سمرقند جمع آورده بودند، طرح آن را به کلک بصارت بر لوح مهارت کشیدند».(میرخواند، ١٣٨٠ ،٤٨٥٨)

ناگفته نماند که در تبریز هم محله ای قدیمی به نام باغشمال وجود دارد و شرویدر نسب پیراحمد را مربوط به این محله می داند.(شرویدر، ١٣٧٧ ،٣٥ ) رابینسون این ادعای شرویدر را نمی پذیرد و معتقد است نسبت پیراحمد به قصر باغ شمال سمرقند مستندتر و بدیهی تر است.

زیرا احتمالا پیراحمد نیز از جمله نگارگرانی بوده که هنگام تصرف بغداد در سال ٧٩٥ هجری قمری توسط تیمور به همراه عبدالحی از آن جا به سمرقند کوچ داده شد و پس از آن در سال ٩ هجری قمری زیر نظر استادش به اجرای نقاشی های دیواری قصر باغشمال اشتغال داشت.

به باور نگارندگان این مقاله، نظر شرویدر در این باره دقیق تر است. زیرا با توجه به نوشته دوست محمد که پیراحمد را شاگرد عبدالحی می داند، به نظر محتمل می رسد که پیراحمد در تبریز و محله باغشمال متولد و در زمان زمامداری سلطان احمد جلایر در تبریز و حتی پیش از آن در بغداد زیر نظر عبدالحی به هنرآموزی مشغول شده باشد.

درضمن بر اساس پیشینه ایرانیان، آن ها لقب و نسب افراد را بیش تر بر پایه محل تولد افراد برمی گزینند. بنابراین بدیهی است که نظر شرویدر را بپذیریم. البته تا سال ها پیش (حدود پنجاه سال) در اطراف شیراز هم روستای کوچکی به نام حسین آباد باغشمال وجود داشته که در برخی منابع فقط از آن با نام حسین آباد یاد کرده اند.

نباید از نظر دور داشت که ممکن است پیراحمد یا نیاکانش در این روستا متولد شده باشند. طبق نوشته میرزا حیدر دوغلات، عبدالحی پس از اتمام نقاشی های دیواری کوشک های سمرقند، زهد و تقوا پیشه کرده و به جمع آوری و نابود کردن آثارش همت گمارده است. «اعتقاد اهل این صناعت آن است که وی ولی بوده و در آخر توبه کرده، هرجا که از کار خود می یافته است می شسته و می سوخته. از آن جهت کارهای وی به غایت کمیاب است و در صفای قلم وتازگی و محکمی کلک در همه اوصاف تصویر مثل وی پیدا نشده است».(بینیون و دیگران، 1378، 431)

پس از انزوای عبدالحی، جا برای پیشرفت پیراحمد باغشمالی باز شد تا در راس کارها قرار بگیرد. اما این که چگونه وی به دربار اسکندر سلطان راه یافت می توان گفت، پس از اتمام نقاشی های دیواری کوشک های تیمور، دیگر نیازی به حضورش در سمرقند نبوده، زیرا تیمور علاقه ای به کتاب و کتاب آرایی نداشت و در دوره حکومت وی کتاب های اندکی مصور شده است.

شاهرخ هم بنا به روحیه خشک و متعصبی که از وی در تاریخ ترسیم شده، نمی توانسته به عنوان یک حامی هنری، زیر پر و بال پیراحمد را آن طور که شایسته است، بگیرد. دیگر حامیان هنر از جمله بایسنغر و ابراهیم سلطان نیز دوران کودکی خود را می گذراندند و توانایی و درک حمایت او را نداشته اند. بنابراین بعید نیست که پیراحمد دعوت اسکندر سلطان را لبیک گفته به شیراز رفته باشد.

بنابراین می توان فرض کرد که وی در حدود سال های ٧٧١ هجری قمری چشم به جهان گشوده و در زمان اجرای نقاشی های کاخ های تیمور دوران جوانی را می گذرانده و پس از سقوط حکومت اسکندرسلطان (٨١٧ هجری قمری) به هرات رفته و دربار شاهرخ به خدمت مشغول شده و در حدود سال ٨٢٣ هجری قمری درگذشته باشد. در منابع تاریخی مهمی که پس از این تاریخ نوشته شده، هیچ جا از او به عنوان شخصی که در کارگاه شاهرخ یا بایسنغر مشغول به کار بوده، نامی به میان نیامده است.

اشاره به زندگی هنری پیراحمد باغشمالی از جهتی ضروری است زیرا که پژوهشگران مجبورند نگاره هایی را که در حوالی سال هایی نزدیک به یکدیگر نقاشی شده اند، در یک طبقه واحد دسته بندی کرده و به بررسی آن ها بپردازند. شیوه ای که نگارندگان این مقاله اتخاذ کرده اند، این است که تا یافتن مدارک و مستندات تازه، به نظرات کارشناسان درباره نسبت برخی نگاره ها به پیراحمد باغشمالی اعتماد کرده و نگاره ها را در دسته ای قرار داده و به ادامه پژوهش بپردازند.

چند نگاره ای که از این پس مورد بررسی قرار می گیرد نگاره هایی هستند که به باور شرویدر و رابینسن، به قلم پیر احمد باغشمالی و در حدود سال های ٨١١ تا ٨٢٣ هجری قمری ترسیم شده اند و سبک ویژه این هنرمند را در طراحی فرش های بازتاب یافته در نگاره ها نشان می دهند. سبکی در طراحی که با پیروی از سنت های پیشین، انتقال دهنده این روش ها به نگارگران و طراحان فرش دربار هرات است.

 

طراحان فرش

تصویر۴-دیوان مثنوی بشروهند، بانوی هندی پیامی دریافت می کند، شیراز، ۸۱۵ هجری قمری، کتابخانه ی مارکیز بیوت

طراحان فرش

تصویر ۱-۴ : بخشی از فرش در نگاره

طراحان فرش

تصویر۵ -طبیب و بیمار، شیراز، ۱۴-۸۱۳ هجری قمری، کتابخانه بریتانیا، لندن

طراحان فرش

تصویر ۲-۴- بخشی از نقوش حاشیه فرش

طراحان فرش

تصویر۱-۵ ، بخشی از فرش در نگاره

طراحان فرش

تصویر ۶ -کلیله و دمنه، بخشی از نگاره خنثی شدن عمل قاتل، تبریز، ۷۷۶-۷۴۴ هجری قمری. کتابخانه دانشگاه استانبول

طراحان فرش

تصویر ۷ -کلیله و دمنه، بخشی از نگاره بازگشت برزویه از هند به نزد خسرو انوشیروان، احتمالا تبریز، ۷۷۶-۷۴۴هجری قمری- کتابخانه دانشگاه استانبول

 

نویسندگان: داود شادلو – دکتر علی اصغر شیرازی

منبع
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا