تحلیل معنا در قالیچه ی محرابی موجود در موزه متروپولیتن با روش آیکونولوژی (بخش سوم)
تحلیل آیکونوگرافی
شناسایی موضوعی ثانویه یا قراردادی در این سطح آشنایی با مضامین یا مفاهیم خاص لازم است و تفسیرگر باید با انواع گونهها آشنایی داشته باشد. این سطح از معنا را تحلیل آیکونوگرافیک می نامند (پانوفسکی، 2012 :103-119). معنای ثانویه در حوزه ی هنر، معنایی است که فرد با برقراری رابطهای متقابل میان نقش مایه های هنری و شکل ترکیب بندی آنها به موضوع یا در سطحی بالاتر با مضمون آنها به دست مییابد (پانوفسکی، 6:1972).
بنابراین، برای دستیابی به مضمون هر حاشیه لازم است ابتدا موضوع هر آیه و سپس تفسیر آن بیان شود. در تمامی حاشیه ها، کلام در مرتبه بالاتر از نقوش گیاهی قرار گرفته است. گویی قسمت بالای حاشیه، شناخت تفکر و اندیشه است بنابراین، در تحلیل مراحل بر کلام توجه بیشتری میشود. و همچنین خوانش از حاشیه آغاز شده بود زیرا حاشیه در فرش به مانند دیوار، آستان های است که جهان هرج و مرج و بی نظم را از طبیعت منظم، مقدس و بهشتی جدا میکند و مانع از ورود نا اهلان به این سرزمین پاک میشود (شمسایی، 10:1393).
جدول 2 .جهات و نقاط کلیدی در قالیچه ی محرابی
حاشیه ی اول شامل آیات 285 و 286 بقره است. این آیات زمان هجرت پیامبر به مدینه نازل شد. یهودیان میان موسی، عیسی و محمد و … فرق میگذاشتند و دسته دسته شده بودند. برای جلوگیری از این تفرقه این آیات نازل شد (طباطبایی، 1374 :ج2 ،440).
در حاشیه ی دوم، چهار کتیبه ی مربع شکل قرار دارد. درباره ی شکل مربع و ذکر، نجم الدین رازی چنین گفته است: «مربع نشستن در همه ی اوقات منهی است الا در وقت ذکر گفتن که خواجه (ع) چون نماز بامداد بکردی در مقام خویش مربع بذکر بنشستی تا آفتاب برآمدی» (رازی، 1312 :151). همچنین تبدیل دایره به مربع، یکی از دیرینه ترین آرکی تایپ های اساطیری است و اشاره به ماندالا است (شایگان،1380 :228). با توجه به مرکزیت قرار گرفتن الله اکبر در این مربع، میتوان این کتیبهها را دروازه هایی دانست در چهار جهت اصلی که «راه ورود به اصل وجود که همان مرکز هست» را نشان میدهند (شمسایی، 1393 :11).
کتیبه ی بالایی ذکر یونسیه است. این آیات درباره ی حضرت یونس است که بر اهل نینوا مبعوث شد. این آیه خبر میدهد دعائی مقرون به اجابت است که در وی سه چیز باشد، یکی توحید، دوم تنزیه، دیگر اعتراف به گناه خویش (میبدی، 1371 :ج6 :309). آملی به این اشاره دارد که این نجات بخشی تنها مختص به یونس نیست؛ بلکه هر وامانده ای اگر اهل تسبیح باشد و این ذکر را بخواند خداوند او را نجات خواهد بخشید (جوادی آملی، 1391 :جلد هفتم: 304). کتیبه ای که در میانه ی قالی قرار دارد قسمتی از آیه ی 88 سوره ی هود است. در آن به داستان شعیب و دعوت مردم به دین اسلام میپردازد. و حاصل این آیات این است که خدای تعالی کسی است که اشیاء را از عدم بیافرید. او قادر متعال است که هر چیزی را در قبضه قدرت خود نگه داشته و نمیگذارد اشیاء زایل گشته در پس پرده ی بطلان غایب گردند (طباطبایی، 1374 ،جلد10 :553). در حاشیه ی اصلی علاوه بر کتیبه ها، دور تا دور حاشیه، آیه الکرسی آمده است. در اول این آیه ی شریفه چند صفت از صفات خدای سبحان ذکر شده است: اینکه معبودی جز او نیست، او حی و قیوم است، هیچ عاملی از قبیل چرت و خواب با تسلط خود قیّومیت او را از کار نمی اندازد، اینکه او مالک آنچه در آسمان ها و زمین است می باشد، کسی بدون اذن او حق شفاعت در درگاه او ندارد (همان، جلد2 :507). ملاصدرا در تفسیر این آیه نخستین شافع را، حقیقت محمدی و انسان کامل را سبب ایجاد جهان میداند (صدرالدین شیرازی، 1366 ،ج5 :11-12). در حاشیه ی باریک درونی آیه ی «لایستکبرون عن عبادته و یسبحونه و له یسجدون» نشان از آن دارد که نفس میتواند متصف باشد 1 .حالت عدم استکبار و 2. به حال تقدیس خدا 3 .به حال سجده و کمال خشوع در برابر او (طباطبایی، 1374 ،ج8 :501). و خواجه عبدالله انصاری در اینجا به سه ذکر اشاره دارد یک ذکر با زبان، دیگری زبان و دل، و آخرین آن است که زبان خاموش و دل در او مستغرق باشد (میبدی، 1391،ج1 :386).
در فرم محرابی شکل و لچکی های محراب، جمعا اسم از اسماء خداوند آورده شده است. رسول خدا (ص) فرمود: «خدای تبارک و تعالی را نود و نه نام باشد که عبارت است از صد نام مگر یکی هر که آنها را احصا کند داخل بهشت شود» (صدوق، 1394 :338). شبستری تنها راه شناخت حق را شناخت اسماءالحسنی میداند (شبستری، 1368 :44). متن بصری در این قسمت طاق یا محراب است، واژه ی محراب معرب «مهرابه» فارسی است، که «آبه» به معنای پسوند مهر در زبانهای ایرانی به معنی خانه، بنا و گاهی پرستشگاه است (یونسی، 1343 :433). واژه ی مهراب در اصل مهرابه های آیین مهری است که در زمان زرتشتی گری و مسیحیت با آن خصمانه جنگیده شد تا بدانجا که آثار آن از روی زمین محو گردید. اما مهرابه ها در دل غارها و زیر زمین باقی ماندند و امروز آثاری از آنها را در برخی از تصاویر و حتی آیین های خود میتوان دید (بلخاری، 1398 :94).
با توجه به جهت محراب، جهت خوانش در این قسمت از پایین به بالا صورت میگیرد. مربع پایین، آراسته به نقش مایه ی گل نیلوفر و بُتُرمه است. در ادیان مختلف چون هندوئیزم، بودیزم، مذهب زرتشت، مذاهب بینالنهرین و… خدایان خالق این عالم چون «برهما»، «شیوا»، «میترا»، «آمون» و «نفرتوم» از دل نیلوفر سر برمیآورند. «پس نیلوفر آبی در این مذاهب، گل ظهور و تجلی و نمادی بینظیر از آیینه گونی اسرار طبیعت در جان و ایمان انسان سنت گرای شرقی است» (همان: 10). نیلوفر از سویی با آب، از سوی دیگر با خورشید در رابطه است، درباره ی نیلوفر گویند که با آفتاب سر بیرون میآورد و باز با آفتاب فرو میرود (رضی، 1371 :96).
این گل در عرفان نیز جایگاه ویژه ای دارد چرا که سربرآوردن نیلوفر از آب، نماد شگفتن آن است از آب های آشفته و باز و بسته شدنش با نور، نشانی است از رابطه ی این گل با نور (بلخاری، 1398 :10). همچنین در آیین میترائیسم، نیلوفر نماد زندگی و آفرینش است (نامور مطلق و همکاران، 1394 :321). «گوهر تن زردشت به میانجی آب و گیاه به او راه یافت. بدیهی است که گیاهی که درخور نگهداری فر سوشیانس در دریاچه باشد، همان گل نیلوفر آبی خواهد بود» (مقدم، 138۵ :45) در روایات زرتشتی نیلوفر آبی گیاهی در خور حفاظت از فر و تخمه زرتشت در دریاچه ی کیانسه است (گویری، 1375 :83). همچنین در دوره ی صفویه نقش مایه ی «نیلوفر آبی» با اندک تغییری بهنام «گل شاهعباسی» بسیار معروف و فراگیر میشود (حشمتی رضوی، 1389 :184-185).
در اینجا علیرغم پیچیدگی های ابرها، گسست و پیوست، جذب و دفعی که میان آنها وجود دارد، ولیکن در یک نقطه یعنی گل نیلوفر مرکزی به سکون و ثبات دست مییابند. رنگ نیلوفر به رنگ سپید در کنار سپیدی ابرها، تأکیدی است بر نور. علاوه بر موارد فوق، گل نیلوفر میتواند تمثیلی باشد از آیه ی نور و درخت زیتونی که نه شرقی است و نه غربی. و سید حیدر آملی، درخت زیتون را به درخت وجود مطلق تعبیر کرده است که از هر وجودی نور میگیرد (آملی، 1381 :358-359). یا نشانی باشد از فره ی کیانی داده شده به سالک، چرا همانطور که بیان شد، نیلوفر گیاهی است که نگهدارنده ی فره ی ایزدی است. لذا به دلیل اهمیت آن، در نقطه ی کانونی و به رنگ سپید دیده میشود. در مرکز مربع بالایی، زیر پیشانی محراب، نام مقدس »الله اکبر کبیرا« در زمینه ی سیاه قرار گرفته است. این اسم میتواند اسم اعظم نیز باشد. و همانطور که مشاهده شد تکثیر اسماء در مقام واحدیت بود نه احدیت. زیرا «مقام احدیت، مقام استهلاک اسما و صفات است و در این مقام صفات در مفهوم و مصداق عین هم و عین ذات هستند» (همان: 74-75). ولیکن با دستیابی به همه صفات و گذر از آنها دیگر حجابی باقی نمیماند. با توجه به متن بصری نیز در این مرحله سالک و خداوند باقی می مانند و بدون حجابی، مکالمه ی مقدس خداوند و انسان مشاهده می گردد و این «چیزی است که صوفیان آنرا معراج میخوانند» (زرینکوب، 1383 :111).
- یعقوب آژند
- بهمن نامورمطلق
- ساحل عرفان منش