نقوش و طرح های فرش

آرمانگرایی اسطوره ای در معناکاوی قالیهای گونۀ هوشنگ شاهی عصر قاجار (بخش اول)

گونۀ هوشنگ شاهی عصر قاجار

چکیده

در فرشبافی ایران، یکی از جذابترین و پرمخاطب ترین تحولات در سبک طراحی، آغاز جنبش تصویرگری در سدۀ سیزدهم هـ. ق است. به ویژه پرترۀ شاهان تاریخی و اسطورهای به عنوان یک موضوع آرمانی و باستان گرا با محوریتهای رمزگونه و نمادین در این دوره مورد توجه زیادی قرارمیگیرد.

دراین بین اسطورۀ هوشنگ شاه با یک ترکیب بندی بخصوص و ثابت، در وسعت جغرافیایی متنوع بافت شده و موردتوجه مردم و حاکمان وقت خود بوده است؛ بنابراین، هدف این پژوهش بدان جهت رهنمون یافته، به دنبال معناکاوی متون و پیامهای اجتماعی مستتر در قالیهای هوشنگ شاهی باشد تا به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که عناصر این قالی بر چه مفاهیمی دلالت میکنند؟

مقالۀ حاضر با بررسی و تحلیل کنشگران فرش در قالب نظام نشانه ای تصویر و برقراری روابط بینامتنیت، به صورت توصیفی- تحلیلی سعی در کشف و تحلیل فرامتن ها و ارتباطات دو سویه میان فرش و جامعه را داشته است و یافته ها حاکی از آن میباشد که کنشها و هژمونی های سیاسی و اجتماعی موجب شکل گیری نظامهای گفتمانی و مردم محور در این هنر شده است و طراح از طریق دستور زبان تصویری- اسطورهای و نظام قدرتمند نشانه پذیر فرش، بستری را برای روشنفکری، آرمان خواهی و ایدئولوژی جامعۀ خویش فراهم آورده و فرشهای هوشنگ شاهی با این ساختار و معنا، برساخته از رویدادهای سیاسی- اجتماعی جامعۀ خود بوده است.

1 .مقدمه
فرهنگ ها و جلوه های فرهنگی از نشانه هایی ساخته شده اند که هر یک از آنها مظهر چیزی غیر از خود است و انسان سکنی گزیده در فرهنگ به این نشانه ها معنا میبخشد (رز، به نقل از میک بال، 1۳۹۳ :1۴۴)؛ بنابراین هر نشانه، دارای معنایی است فراسوی آنچه از واژگان برمی آید (آدامز، 1۳88 :1۶۳) و یک تصویر بارها گویاتر و صریحتر از هزاران واژه است.  لذا با شکل گیری جنبش تصویرگری در دورۀ قاجار، نقوش تجریدی فرش از نمادهای زیستی خود خارج و به یک نوع نظام مرتبۀ دوّم نشانه شناختی (سطح اسطوره شناختی) مبدل شد و تا اواسط قرن چهاردهم (تناولی، 1۳۶8 :۷) هنرمندان به تولید این نظام های گسترده تر معنایی در قالب تصویر پرداختند.

1-1 .شرح و بیان مسئله

در این حیث بیشترین طرح موضوع در حوزۀ فرش قاجاری، بافت قالیچه هایی با موضوع شاهان اسطورهای و تاریخی و شمایل نگاری شاهان وقت خود در قالب اسطوره بوده است؛ بنابراین تأثیری که اسطوره ها و داستانهای شاهنامه در حیات هزاران سالۀ خود بر روی هنرهای مختلف ایران به ویژه فرشبافی این دوره گذاشته اند، غیرقابل انکار است (همان: ۲1).

در این راستا کشف برساختها و روابط میان جامعه با نشانگان تصویری و کلامی در نظام فرشهای قاجاری با موضوع هوشنگ شاه حائز اهمیت و در برخی مواضع و مضامین دارای ابهام است؛ بنابراین این پرسش حاصل میشود که عناصر اینگونه از قالی های تصویری بر چه مفاهیمی متأثر از فرهنگ و اجتماع قاجاری دلالت میکند؟

علاوه بر این میتوان سؤالات ویژهای مطرح کرد که پاسخگویی به آنها اهداف این پژوهش را تأمین می نماید؛ هدف هنرمند از خلق فرش های هوشنگ شاهی چه بوده است و چگونه این فرش به عنوان یک رسانه در دوران قاجار نقش اجتماعی خود را ایفا کرده است؟

لذا نیاز به کشف برخی از این ابهامات از جمله ضرورتهای انجام این پژوهش میباشد؛ به ویژه آنکه از این دسته فرشها در دورۀ قاجار با یک ترکیب بندی بخصوص برای مقاصد سیاسی و به دست آوردن مشروعیت و محبوبیت شاهان قاجار در بین تودههای عام و خاص مردم به واسطۀ نام و اعمال هوشنگ شاه، استفاده شده است؛ بنابراین در تحلیل فرشهای هوشنگ شاهی با گسترۀ زیادی از معنا و مفهوم ها روبرو بوده که پژوهشگران در زمینه های مختلفی به آن پرداخته اند و نتایج ارزندهای به دست آورده اند.

1-2 .پیشینۀ پژوهش

وندشعاری (1۳8۷) بیان میکند، طراح اولیۀ قالی های هوشنگ شاهی به نوعی قصد تقلید از یک طرح و نمونۀ خاص را داشته و ممکن است اولین نمونۀ این قالی، تحت تأثیر اساطیر و روایتهای اسلامی شکل گرفته باشد و حتی شاید تحت تأثیر روایت های قهوه خانه ای و پرده های نقاشی، هنرمند با اسطورۀ هوشنگ شاه آشنا شده و سپس آن را بر روی فرش منقوش کرده است.

همچنین تصویر هوشنگ شاه را متأثر از چهرۀ شاهان افشار و قاجار میداند و به نقل از بهار (1۳۷8) می نویسد گاهی در اساطیر ایران باستان، هوشنگ را همان جمشید دانسته اند. عمویی و حسین خانی (1۳8۹) در مقالۀ «کاربست های سیاسی اساطیر در ایران باستان»، در بخش اسطوره های قدرت- مشروعیت زا، به آزمون این مطلب پرداخته اند که چگونه اسطوره ها الگویی برای پیدایی قدرت و قدرت مداری به وجود می آورند و چگونه بدین قدرت مشروعیت می بخشند.

تا از طریق نظامی ارزشی، پاس داشته شود و قدرت و مشروعیت، اساس وجود جامعۀ سیاسی دانسته شده که با کارکرد اساطیر در بخش آرمانگرایی- فرجام شناسی تقویت میشود و به طور مشخص برای حکومت، هدفی معیّن می سازد که همانا آن هدف، آبادانی کشور و دادورزی است و غایت حکومت ایرانی شمرده میشود.

شایسته فر و صباغپور (1۳۹0) با رویکرد توصیفی- تحلیلی به بررسی قالی های تصویری دورۀ قاجار موجود در موزۀ فرش ایران پرداخته اند و تأثیرپذیری آنها از هنر و فرهنگ غرب، گرایش به واقعگرایی در هنر و ظهور دو پدیدۀ چاپ و عکس را به عنوان عوامل مؤثر در پدیدۀ تصویرگری فرش مورد توجه قرار داده اند.

در این راستا تصویرگری پادشاهان و مشاهیر را مبیّن توجه طراحان و علاقۀ آنها به تاریخ ایران دانسته و طرح اولیۀ قالی های هوشنگ شاهی را بنا بر شاهنامه متأثر از جنگ هوشنگ با دیوان و مسخر نمودن آنها توسط وی عنوان کرده اند. رسولی (1۳۹۳) در پژوهشی با روش تحلیلی- تطبیقی به بررسی و نشانه شناسی دو نمونه از قالیهای دستبافت همدان پرداخته و معتقد است بنا بر دیدگاه سوسور خوانش نشانه ها و متون قالیهای هوشنگ شاهی با برهم کنش آنها با یکدیگر در قالب یک نظام باید صورت پذیرد.

وی به نقل از تناولی (1۳۶8) می نویسد بیشترین قالی های هوشنگ شاهی متعلق به همدان است. کشاورز افشار (1۳۹۳) در مقالۀ «تصویرگرایی در فرش ایران» بیان داشته، تصویرگرایی در فرش ایران از دوران قاجار آغاز و تا اوایل دورۀ پهلوی ادامه یافت و پیش درآمدی در تولید تابلو فرش شد.

همچنین جنبش قالیچه های تصویری در عصر قاجاریه را هنری مردمی خطاب کرده است و می نویسد در آن دوره، مردم پادشاهان نیک را به تصویر کشیده و به شاهان ظالمی همچون محمدعلیشاه توجهی نداشته اند و در قالیچه های هوشنگ شاهی، هوشنگ شاهِ اسطورهای در شمایل و ترکیب بندی تصویر فتحعلیشاه قاجار در نقاشی های پیکرنگاری درباری مصور شده است.

ایمانی و دیگران (1۳۹۴) با رویکرد جامعه شناختی و با مفاهیم چهارچوب نظری لاکلاو و موفه در تحلیل گفتمان و ساختار معنایی محورهای همنشینی و جانشینی سوسور، تعداد ده نمونه از قالی های تصویری با موضوع پادشاهان در دورۀ قاجار را بررسی کرده اند. پژوهشگران بر آن هستند دلیل ازدیاد قالی های هوشنگ شاهی تبیین قانون برای نخستین بار توسط وی بوده است و شاهان قاجار برای تثبیت حاکمیت و گسترش قدرت خویش در جوامع از آن بهره جسته اند.

قانی و دیگران (1۳۹8) با شیوه ای تطبیقی و با روش اسطوره شناسی تطبیقی کنشگرا به رویۀ ژرژ دومیزل، به بررسی تأثیرات فرهنگی دورۀ قاجار بر شکل گیری قالی های هوشنگ شاهی پرداخته اند. پژوهشگران نگارۀ هوشنگ را متأثر از نقاشی های ناصرالدین شاه میدانند و معتقد هستند با رویکرد باستان گرایی که در دورۀ قاجار شکل می گیرد، طراح این قالی سعی کرده است سعادت جامعه خود را با بازسازی هدفمند طرح نظام طبقاتی حاکم در زمان هوشنگ شاه و ایجاد ارتباط با نظام طبقاتی و سیستم حکومتی وقت، به نقدی در مورد خواستۀ خود از حاکمی مقتدر و سرآمد برای شکل گیری نظامی یکپارچه و سعادتمند بپردازد.

پیشینۀ بررسی شده حاکی از آن است که توجه و تمرکز محققان در خوانش و مطالعۀ اینگونۀ سبکی، بیشتر حول محورهای جانشینی سوژه و تحلیل روابط دال و مدلولی در بررسی و تفسیر دستاوردهای هوشنگ شاه همراه با روایات دینی مشابه به صورت های آشفتگی حکومتی، تفکر غربگرایی هنرمند و واقعگرایی در هنر بوده است؛ بنابراین در پژوهش حاضر علاوه بر دید اسطوره شناسی، با نگاه آرمان گرایانه به هوشنگ شاه و استناد بر برخی تحلیلهای صورت گرفته از تحقیقات پیشین سعی در بررسی، تفسیر و تشریح برساخت های اجتماعی- سیاسی حاکم بر اندیشه و خواسته های طراح اثر از خلق این اثر در زمان خود شده است.

 

نویسنده ها :

ایمان زکریایی کرمانی

مجید جعفری گوجانی (نویسنده مسئول)

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا